صفحة معاشرت
صفحة معاشرت
***********
نحوة ارتباط هرکس با اطرافیان در صفحه ای ثبت و ضبط می شود که من به آن "صفحة معاشرت" می گویم.
هرچند در ادامه، مؤلفه های صفحة معاشرت افراد را نشانه گرفته ام، اما تمامی این مؤلفه ها برای جوامع نیز قابل استنادند.
بخش قابل توجهی از درد و آلام و البته شادی و سرور افراد بستگی به چگونگی تنظیم پارگراف ها، جملات و خلاصه نحوة نقطه گذاری و قواعد دستوری انشای "صفحة معاشرت" دارد.
نقش هرکس در صفحة معاشرت خصوصی افراد یکسان نیست.
بعضی افراد پارگرافی طولانی را در این صفحه به خودشان اختصاص می دهند و برخی دیگر به پارگرافی کوتاه بسنده می کنند.
نقش بعضی آدم ها در این صفحة معاشرت به اندازه یک جمله بلند است
و برای افراد دیگری جمله ای کوتاه کفایت می کند؛ می خواهد از دو واژه تشکیل شده باشد یا چند کلمه، بستگی به اهمیت ارتباطشان در صفحة معاشرت دارد.
نقش بعضی از افراد در حد و اندازة "حرف اضافه" در جمله ای است که برای دیگران نوشته شده که البته اگر نباشد، جملة کامل نمیشود و شاید هم از مفهوم خارج شود.
اهمیت حضور برخی هم در صفحة معاشرت به اندازة یک ویرگول یا حداکثر نقطه-ویرگول است که سبب درنگی کوتاه در معاشرت ها یا تفکیک معاشرت های طولانی می شود.
هرکدام از موارد بالا می توانند هم سبب رنج و درد در ارتباط افراد با یکدیگر شوند و هم موجب سرور و شادی.
یعنی، اگر پارگراف ها، جملات، حروف اضافه و قواعد نقطه گذاری در انشای صفحة معاشرت به نیکویی صورت گرفته باشد، ارتباط با دیگران برای طرفین بهجت و سرور و آرامش به همراه می آورد.
برعکس، اگر پارگراف ها در جای خودشان قرار نگرفته باشند؛ جملات نامفهوم و گنگ و بی سر و ته باشند؛ حروف اضافه، اضافی و بی مورد استفاده شده باشند و قواعد نقطه گذاری به طور صحیح رعایت نشده باشند، ارتباط افراد با هم سبب رنج و سلب آرامش می شود.
بنابراین، شاید برای دورماندن از درد و رنجی که از ارتباط ما با اطرافیان حاصل میشود، فقط دو راه حل وجود داشته باشد:
راه نخست این است که هرگونه ارتباطمان را با افراد به طور کلی قطع کنیم و خود را در زندان تنهایی خویش محصور نماییم. هرچند به نظر می رسد این کار ساده ای است، اما باور کنید که کار هرکسی نیست. انسان برای ادامة حیات سالم و فرح بخش نیاز به رابطه دارد.
راه دوم که سخت تر از راه اول است، نوشتن انشای صحیح در صفحة معاشرت است. یعنی، تمام اجزای انشاء با هم سازگاری داشته باشند و خواندنش، آهنگ خوشی را در گوش ها زمزمه کند. این هم کار هرکسی نیست و به طور معمول، کمتر کسی می تواند نمرة قبولی از نگارش انشای صفحة معاشرت کسب کند؛ چراکه نگارش انشای صفحة معاشرت یک طرفه صورت نمی گیرد و دیگران هم در نگارش آن نقش دارند! یعنی، همان طور که ده ها بلکه صدها نفر در نگارش انشای صفحة معاشرت شما نقش مؤثر دارند، شما هم متقابلاً بدون تردید در نگارش انشای صفحة معاشرت دیگران نقش دارید؛ حال می خواهد در حد و اندازة پارگرافی بلند باشد یا فقط یک ویرگول.
حال درنظر بگیرید که به اندازة تعداد انسان ها و جوامع مختلف در کرة زمین، صفحات معاشرت وجود دارند که همین امر، نه تنها رنج و سرور را برای تک تک انسان ها رقم می زند، بلکه زمینه ساز جنگ و صلح برای جوامع است.
به اعتقاد من، این که صفحة معاشرت برخی یا بسیاری از انسان ها در جوامع ناخوانا و خط خطی است، دلیلش خط خطی بودن صفحة معاشرت کشورشان است.
من تجربه کرده ام، کشورهایی که از صفحة معاشرت منظمی برخوردارند، مردمشان نیز در صلح و آرامش و شادی در کنار هم زندگی می کنند. اما متأسفانه این موضوع همه گیر نیست و صفحة معاشرت اکثر جوامع و در ادامه، افراد آن جوامع، مغشوش و نابسامان بوده و به همین دلیل، جوامع و افراد در رنج و تألم به سر می برند.
آیا در مجموع، انسان محکوم به رنج و درد ابدی است؟ پرسشی فلسفی است که اکثر اندیشمندان پاسخ واحدی برای آن ارایه نداده اند. قران که می فرماید: خلق الانسان فی کبد. در مسیحیت هم اعتقاد بر این است که انسان ها در رنج و عذاب اند و عیسی مسیح برای رهایی آن ها از رنج، خود را فدا کرده است. در آیین بودا، رنج کشیدن انسان فرصتی برایش فراهم می سازد تا هشیارتر شود؛ پس انسان برای هشیاری نیاز به رنج کشیدن دارد و در آیین هندوئیسم، رنج سراسر زندگی بشر را در برگرفته است و مرگ، نجات از رنج دنیاست؛ اما چون انسان پس از مرگ، محکوم به تولد و زندگی دوباره است، رنجش لاجرم ادامه می یابد و البته این قصه در تفکرات فلسفی دیگر نیز ادامه دارد...
شاید هم همین رنج است که انسان را برای رهایی از آن، به طرف جلو می راند و برایش فرصت ها و موفقیت های مختلف به ارمغان می آورد. یعنی، اگر انسان همیشه در آسایش بود، حرکت به جلو از معنی می افتاد. انسان در بهشت بود. اما انسان در بهشت نیست، بلکه در دنیا زندگی می کند.
به نظر من انسان ها باید بیاموزند که از رنج های غیرقابل اجتناب دنیا، فرصت های حرکت به سوی آرامش را خلق کنند.
آیا انسان سرانجام توفیق انجام صحیح چنین کار سترگی را خواهد داشت؟