یا حسین

با سلام وعرض تسلیت

محرم امسال 
تو این چند شبی که برای اقامه نماز جماعت وشرکت در عزاداری  امام حسین (ع) به مسجد محله مان رفتم ازمیان روضه ها واحادیثی که شنیدم روایتی را روحانی مسجد عرضه داشتند که به نظرم جالب توجه آمد .با برداشتی که از این روایت داشتم سعی کردم به صورت داستانی کوتاه برای دوستان نقل کنم :

اما این روایت که روحانی مسجد به نقل از مرجع عالیقدر وبلند مرتبه امان حضرت آیت الله بهجت  بیان فرمودند مختصرا از این قرار است که: در نجف اشرف مرد شیعه ای هر روز پس از کار روزانه اش به زیارت امیرالمومنین امام علی (ع) می رفت ،در راه او یک مرد سنی که بسیار مخالف امیرالمومنین وفرزندانشان بود هرروز به این مرد شیعه وامام علی (ع) فحش وناسزا میگفت که بسیار دل آن شیعه را به درد می آورد .ولی هر بار آن مرد شیعه پاسخی نمی داد ومی گذشت تا اینکه یک روز که برای زیارت می رفت مرد سنی باز هم  به او وامیرالمومنین ناسزا گفت طوری که مرد شیعه دلشکسته وارد حرم آن حضرت شد وبا حالت زاری شکایت آن مرد را به امام علی برد ودر دل از خدا گله مند شد که چرا کیفر این مرد را در دنیا به اونمیدهد .تا اینکه در عالم رویا امام علی (ع)را دید که به ایشان فرمودند علت اینکه این مرد سنی در این دنیا کیفر نشده این است که او حقی بر گردن ما دارد .
آن شیعه پرسید :چه حقی ؟ امام فرمودند :"آن مرد سنی یک روز که در کنار رود فرات رفته بود ومی خواست آب بنوشد ،در دل گفت :ای کاش یزید به حسین نوه پیغمبر (ص) آب میداد وبعد اورا می کشت " این دلرحمی  او به حسین (ع) سبب شد که حقی از این مرد بر گردن ما باشد که شفاعت اورا به درگاه الهی بکنیم .مرد شیعه از خواب بیدار میشود و بسیار منقلب شده از حرم بیرون می آید .در راه برگشت مرد سنی را می بیند .وقبل از اینکه مرد سنی  شروع به ملامت او کند ، خوابش را برای او تعریف می کند.
مرد سنی میگوید در آن روز هیچ کس کنار رود همراه من نبوده .وبا زاری وگریه  شهادت می دهد که به امام علی (ع) وفرزندانش ایمان آورده وشیعه می شود.

التماس دعا .
یا علی مدد